جدول جو
جدول جو

معنی علی فاسی - جستجوی لغت در جدول جو

علی فاسی(عَ یِ)
ابن منصور فاسی مالکی. مکنی به ابوالحسن. وی فقیه بود و مدتی درمسجد قرویین تدریس کرد و در سال 1107 هجری قمری درگذشت. او راست: شرح تحفۀ ابن عاصم، در فروع فقه. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 763)
ابن محمد بن قطان فاسی. مکنی به ابوالحسن. متوفی در سال 628 هجری قمری او راست: بیان الوهم و الایهام، در حدیث. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 262)
ابن میمون بن ابی بکر بن علی بن میمون بن ابی بکر بن یوسف بن اسماعیل بن ابی بکر هاشمی قرشی مغربی غماری فاسی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی هاشمی شود
ابن عبدالله بن محمد بن عبدالملک بن یحیی بن ابراهیم حمیری کتامی فاسی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی قطان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِعَ)
ابن موسی بن عبدالملک بن سعید عنسی اندلسی غرناطی مغربی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن سعید. رجوع به ابن سعید و علی (ابن موسی ابن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن سعد بن محمد بن علی بن عثمان بن اسماعیل بن ابراهیم جبرینی حلبی طائی شافعی. مشهور به ابن خطیب الناصریه و مکنی به ابوالحسن و ملقب به علاءالدین. رجوع به علی حلبی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن خالد بلاطنسی شامی شافعی. ادیب و از اهالی دمشق بود. و در سال 936 هجری قمریدرگذشت. او راست: نزههالناظر و بهجهالخاطر فی الادب، نظم و نثر. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 642 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 743)
ابن احمد شامی خزرجی. مکنی به ابوالحسن. از فضلای قرن 11 هجری قمری بود و در سال 1033 درگذشت. او راست: مبادرهالاسعاف بنظم اجواد بعض الاشراف. (از معجم المؤلفین از دلیل مؤرخ المغرب ص 451)
ابن جهم بن بدربن جهم بن سعود قرشی شامی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن جهم. رجوع به ابن جهم و علی (ابن جهم بن...) شود
ابن محمد بن علی بن عبدالرحمان بن عراق شامی حجازی شافعی. مشهور به ابن عراق و ملقب به سعدالدین. رجوع به علی حجازی شود
ابن عبدالمحسن بن دوالیبی بغدادی شامی حنبلی. مکنی به ابوالمعالی و ملقب به عفیف الدین. رجوع به علی دوالیبی شود
ابن عبدالقادر حسنی شامی قاهری أزهری شافعی. مشهور به سید فرضی و ملقب به نورالدین. رجوع به علی فرضی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان تبادکان، بخش حومه شهرستان مشهد. واقع در 69هزارگزی شمال مشهد. ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای معتدل و 17 تن سکنه. آب آن از رودخانه تأمین می شود. محصول آن غلات است. اهالی به زراعت اشتغال دارند. و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد (فتحا) سوسی سملالی. مکنی به ابوالحسن. متوفی درسال 1328 هجری قمری او راست: طوالع الحسن و اتباع السنن بظهور رایه سیدنا و امیرنا مولانا الحسن. (از معجم المؤلفین از دلیل مؤرخ المغرب ابن سوده ص 182)
مکنی به ابوالحسن. مورخ بود و در سال 1364 هجری قمری درگذشت. او راست: أخبار الحاج حسن الاضرانی. (از معجم المؤلفین از دلیل مورخ المغرب ابن سوده ص 210)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مَ)
ابن اسماعیل اندلسی مرسی ضریر. مشهور به ابن سیده و مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابن سیده و علی (ابن سیده...) شود
لغت نامه دهخدا
(ع یِ عَ)
ابن محمد بن احمد عنسی صنعانی. ادیب و شاعر بود و در صنعاء متولد شد و در جمادی الاولی یا جمادی الاّخرۀ سال 1139 هجری قمری در حیمه درگذشت. او راست: 1- الروض الاقحوانی فی الشعیر الزهوانی. 2- عنوان الشرف. 3- کأس المحتسی من شعرالعنسی، که دیوان شعر اوست. (از معجم المؤلفین از فهرس مخطوطات الظاهریه و البدرالطالع شوکانی ج 1 ص 475 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 766)
ابن یحیی. ملقب به شمس الدین. شاعریمانی. وی از بنی عنس و از مذحج بود و مورد خشم الملک المظفر رسولی واقع گشت و او را زندانی کرد و در سال 681 هجری قمری در زندان درگذشت. (از الاعلام زرکلی از العقوداللؤلؤیه ج 1)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ بَ)
ابن افلح بن محمد عبسی. مکنی به ابوالقاسم. شاعر بود و خلفا را مدح کرد. او را نوادر بسیاری است. وی از بغداد به شام فرار کرد و سپس به بغداد بازگشت و در 2 شعبان سال 553 هجری قمری درگذشت. تولد او در سال 443 بوده است. او را دیوان شعر و دیوان رسائل است. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون ص 764 وفیات الاعیان ابن خلکان ج 1 ص 455 و ذیل تاریخ بغداد ابن نجار ج 10 ص 188 والوافی صفدی ج 12 ص 9)
ابن حسین بن علی عبسی. مشهور به ابن کوچک وراق. ادیب بود و در مصر تحصیل کرد و ساکن شام و ساحل شد. وی در سال 394 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- اعزالمطالب الی اعلی المراتب فی الزهد. 2- کتاب الطنبوریین. (از معجم المؤلفین از معجم الادباء ج 13 ص 157 و ایضاح المکنون ج 1 ص 100 و هدیه العارفین ج 1 ص 686)
ابن عبیدالله عبسی. مکنی به ابوعاصم. از روات حدیث بود و ثوروی و ابوادریس ازوی روایت کردند. و نیز رجوع به ابوعاصم عبسی شود
لغت نامه دهخدا
(عَیِ)
ابن عبدالله بن سنان طوسی تیمی. مکنی به ابوالحسن. از بزرگان علمای کوفه. رجوع به طوسی (ابوالحسن علی...) و معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 229 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَبْ با)
ابن محمد. مشهور به ابن محیا عباسی و ملقب به عمادالدین. نسب شناس بود و در حدود سال 750 هجری قمری درگذشت. او راست: نزهه ذوی العقول فی نسب آل الرسول. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 207 و 639 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 720)
ابن عبدالرحیم بن حسن بن عبدالملک بن ابراهیم سلمی عباسی رقی بغدادی. مشهور به ابن عصار و مکنی به ابوالحسن. لغوی و نحوی بود (508- 576 هجری قمری). او را تألیفاتی است. (از معجم المؤلفین از سیرالنبلاء ذهبی ج 12 ص 283 والوافی صفدی ج 12 ص 96)
ابن سلیمان بن علی بن عبدالله بن عباس هاشمی عباسی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی هاشمی (ابن سلیمان بن علی...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قُ)
ابن حبیب الله بن محمد بن نورالله بن ابی اللطف شافعی قدسی. فقیه بود و افتاء شافعیه را در قدس بر عهده داشت. وی در سال 1144 هجری قمری درگذشت. او را شرحهایی بر برخی از متون فقه شافعی است. و نیز رسائلی دارد. (از معجم المؤلفین از سلک الدرر مرادی)
(علامه...) ابن ایوب قدسی شافعی. ملقب به علاءالدین. او راست: اللباب فی تسلیه المصاب. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ج 2 ص 1542)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
شیخ علی قاضی، وی از قضات بود و در ربیعالاّخر سال 776 هجری قمری که سلطان اویس در بستر بیماری بوداو و ارکان دولت بر بالین او رفتند و طلب وصیت کردند. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 242 و 243 شود
وی از مقربان امیرحسن بیک بود و در سال 874 هجری قمری به رسم رسالت از جانب امیرحسن بیک به نزد ابوالغازی سلطان حسین میرزا آمد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 142 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن سلطان محمد هروی قاری حنفی. مکنی به نورالدین. عالم قرن دهم و یازدهم هجری قمری رجوع به قاری و به مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 100. فهرس المؤلفین بالظاهریه. خلاصهالاثر محیی ج 3 ص 185. البدر الطالع شوکانی ج 1 ص 445. هدیه العارفین ج 1 ص 751. عقودالجوهر جمیل العظم ص 264. کشف الظنون ص 24 و 60 و 445 و... فهرست الخدیویه ج 1 ص 107 و..
لغت نامه دهخدا
(عَ قِ)
نام مقامی است در صفاهان که آستانۀ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه التحیه مقرر کرده اند و آن حکم کعبه دارد که داخل آن ایمن است از آفات. (فرهنگ چراغ هدایت). ونیز رجوع به اصفهان و به عالی قاپو شود:
حیدر که در مدینۀ علم نبی است
مهرش ز غم جهان علی قاپی است.
سعید اشرف (از چراغ هدایت).
همچو سالک بر در آل نبی بردم پناه
جز علی قاپی درین آفاق ملجایی کجاست.
سالک یزدی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دروازۀ بلند، چه در ترکی ’قاپی’ بمعنای دروازه است، و علی قاپی کنایه از دروازۀ ملوک و سلاطین است. (از آنندراج). و رجوع به اصفهان و به عالی قاپو شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن رضا بن محمد بن حمزۀ حسینی موسوی طوسی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن دفترخوان. ادیب و شاعر بود و در چهارم صفر سال 589 هجری قمری در حماه متولد شد و سپس به اربل در بغداد سفر کرد و در چهارم ربیعالاّخر سال 655 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- الطلایع. 2- کتاب شاهنار، که سوءالات و جوابهایی است به نظم بین دو حکم الهی و طبیعی. 3- مبارز الاقران فی تخمیس المعلقات، در مدح اهل بیت. 4- المجلی. 5- ناصرالحق. (از معجم المؤلفین از الوافی صفدی ج 12 ص 165 والنجوم الزاهرۀ ابن تغری بردی ج 7 ص 57 و اعیان الشیعۀ عاملی ج 42 ص 26)
ابن اسحاق طوسی. وی پدر خواجه نظام الملک و از عمال دیوان سلجوقیان بود و به سخاوت و کرم و مروت شهرت داشت. اما صاحب جامعالتواریخ جلالی گوید که پدر خواجه نظام الملک ’محمد’ نام داشت. (از حبیب السیرچ خیام ج 2 ص 494) (دستورالوزراء خوندمیر ص 150)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ خَ)
ابن ثمال خفاجی. امیر بنی خفاجه. وی مردی شجاع و عاقل و کریم بود و ابتدا حمایت کوفه بر عهدۀ او بود ولی پس از مدتی از این سمت معزول گشت و تنها ریاست قبیلۀ خویش راعهده دار شد و در سال 426 هجری قمری به دست برادرزادۀخویش حسن بن ابی البرکات بن ثمال به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی بنقل از کامل التواریخ ابن اثیر ج 9 ص 153)
ابن عبدالله خفاجی، ملقّب به نورالدین. منجم بود و در سال 1200 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- اسراج الانور فی کیفیهالعمل بالربع المقنطر. 2- القول المهذب فی کیفیهالعمل بالربع المجیب. (از معجم المؤلفین بنقل از هدیهالعارفین ج 1 ص 771)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن احمد بن علی بن سلیمان فالی. مکنی به ابوالحسین. محدث و مؤدب بود ودر ذی حجۀ سال 448 هجری قمری درگذشت. او راست: کتاب الاستقامه. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون ص 1389 و ایضاح المکنون ج 2 ص 266 و هدیه العارفین ج 1 ص 688). در اصطلاح علم حدیث، محدث به فردی گفته می شود که احادیث صحیح را از سایر روایات تمیز می دهد و آن ها را به دقت به نسل های بعدی منتقل می کند. به عبارت دیگر، محدث کسی است که روایت های پیامبر اسلام را جمع آوری کرده، بررسی و تطبیق می کند و در صورت صحت، آن ها را نشر می دهد. این کار نیازمند دقت در بررسی سند، متن، و شرایط راویان است.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن اسحاق بن خلف زاهی بغدادی. مکنی به ابوالقاسم. شاعر بود و در ابتدای دهۀ سوم ماه صفر سال 308 یا318 هجری قمری متولد شد. و در ابتدای دهۀ سوم ماه جمادی الاّخره سال 352 هجری قمری درگذشت و در مقابر قریش (کاظمین فعلی) دفن شد. وی سیف الدوله بن حمدان را مدح گفته است. و او را دیوان شعری است در چهار جلد که غالب اشعار آن در مدح اهل بیت است زیرا او از کسانی بودکه علناً شروع به مدح اهل بیت کردند. زاهی منسوب به ’زاه’ است که قریه ای است به نیشابور. (از معجم المؤلفین از الوافی صفدی ج 12 ص 2 و اعیان الشیعۀ عاملی ج 41 ص 65 و فوائد الرضویه ج 1 ص 274 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 680) (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 399 از ابن خلکان ج 1 ص 355 و کشف الظنون حاجی خلیفه ج 2 ص 93 و تاریخ بغداد ج 11 ص 350 و ریحانه الادب و مجالس المؤمنین ص 228). و نیز رجوع به زاهی (علی بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رِ)
ابن احمد بن سعید بن حزم بن غالب بن صالح بن خلف بن سفیان بن یزید فارسی اندلسی قرطبی یزیدی. مشهور به ابن حزم و مکنی به ابومحمد. رجوع به ابن حزم و علی (ابن احمد...) شود
ابن عیسی بن سلیمان بن محمد بن سلیمان بن ابان نفری فارسی. مشهور به سکری و شاعرالسنه و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی سکری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
برلاس (امیر...). وی از امرایی بود که در سال 858 هجری قمری همراه میرزا ابوالقاسم بابر بر سمرقند مستولی شدند. و او از جانب میرزا ابوالقاسم به حکومت ولایت کاشان و جاریک برگزیده شد. و در سال 863 هجری قمری وی به همراهی امیر سیداصیل، ازجانب سلطان ابوسعید مأمور دستگیری میرزا علاءالدوله و پسر او میرزا ابراهیم شد که از هرات به طرف مزینان و سبزوار گریخته بودند. آنگاه مأمور تسخیر قلعۀ عماد گشت و بر حسب فرمان سلطان، برج و بارۀ این قلعه را ویران ساخت. و در سال 864 از جانب سلطان سعید به همراهی چند تن از امرای دیگر مأمور تأدیب بعضی از قبایل عرب گشت که در حدود بیاروجمند اقامت داشتند. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 54 و 77 و 78 و 122)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن عمر بن ادریس ثانی (یا علی ثانی). هفتمین تن از ادارسۀ مراکش بود که پس از یحیی بن یحیی به سلطنت رسید. وی در سالهای بین 234 و 292 هجری قمری حکومت کرد ولی سنین سلطنت او بتحقیق معلوم نیست. (از طبقات سلاطین اسلام ص 29). و نیز رجوع به الاعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 130 و الاستقصاء ج 1 ص 78 و جذوهالاقتباس ص 236 و معجم الانساب زامباور ص 103 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن حسن بن علی بن سلیمان بن احمد آل حاجی بلادی قطیفی بحرانی. مورخ و متکلم بودو در نظم سخن نیز دست داشت. وی ساکن قطیف بود و در حدود سال 1269 هجری قمری متولد شد و در یازدهم جمادی الاولای 1340 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- انوار البدرین فی علماء الاحساء و القطیف و البحرین. 2- الحق الواضح فی ترجمه العبدالصالح، که منظور احمد بن صالح ستری بحرانی است. 3- ریاض الاتقیاء الورعین فی شرح الاربعین. 4- منظومه التوحید. 5- منظومه موالیدالائمه علیهم السلام. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعه ج 41ص 114) (از مصنفی علم الرجال آقابزرگ طهرانی ص 309)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
سید علی ساری، وی حاکم ساری بود و وقتی سیدعلی آملی بجنگ او آمد از وی شکست خورد و به استرآباد رفت و برادر دیگر خود سیدنصیرالدین را که پدرش مؤلف تاریخ طبرستان است نزد شاهرخ میرزا پسر امیرتیمور فرستادو از او طلب کمک برای دفع مخالفان خویش کرد. شاهرخ میرزا نیز موافقت کرد و فرمان داد جمعی از سپاهیان خراسان بکمک او بشتابند. اما پیش از رسیدن سپاهیان خراسان خود سیدعلی ساری بکمک عده ای از اطرافیان خود توانست ساری را دوباره تسخیر کند. و در سال 814 هجری قمریدر رودبار بار دیگر با سیدعلی آملی جنگید و بر او پیروز شد. و در سال 820 هجری قمری سیدعلی ساری بمرض نقرس دچار شد و پس از تعیین پسر خود سیدمرتضی به جانشینی درگذشت. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 صص 346- 349)
لغت نامه دهخدا
علی بن عبدالعزیز مکنی به ابوالحسن بن زیاده الله بن ابی مضر (فرزند ابومروان بن زیاده الله است. مؤلف المغرب بنقل از حجاری در المسهب گوید: ابوالحسن علی تواناترین شاعر این خاندان بوده و از اشعار او است:
لاتسفنی الا بکأس اذا
شربتها تملک عقلی جمیع
و زادک الله سروراً اذا
سقیتنی بالجام او بالقطیع
لاتوقع الخمر الی مدّه
اولی و احلی من زمان الربیع.
و نیز از اشعار جالب او است:
یا سالباً عاشقیه
و عاشق کل تیه
و من مدامی و نقلی
من وجنتیه و فیه
هلا جزیت فؤادی
ببعض ما لک فیه.
(المغرب فی حلی المغرب ج 1 ص 93)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن ابی القاسم بن ابراهیم بن علی بن محمد دادسی مغربی. وی در حدود سال 1075 ه. ق. درگذشت. او راست: 1- بدایهالطلاب فی علم وقت الیوم و الحساب، که بعداً خود آن را شرح کرد و به نام ’اتحاف ذوی الالباب فی شرح بدایهالطلاب’ نامید. 2- فتح المغیث فی شرح الیواقیت. 3- معونهالطلاب فی علم الحساب. 4- الیواقیت لطالب معرفهالمواقیت. (از معجم المؤلفین بنقل از هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 76. فهرس الخدیویه ج 5 ص 330. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 168 ج 2 ص 732)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رِ)
ابن مبارک بن حسن بن احمد بن ابراهیم واسطی رفاعی، ملقّب به تقی الدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی واسطی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن قاسم سعدی حلبی رامی. او راست: التعلیم و الاعلام فی رمی السهام، که آن را برای امیر برسبای چرکسی تألیف کرد. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 425)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سِ)
ابن احمد راسبی، مکنّی به ابوالحسن. وی برحدود واسط تا جندی شاپور و از شوش تا شهرزور امارت می کرد و ثروتی فراوان داشت و نزد خلفا وجهه ای به دست آورد و در جندی شاپور درگذشت. (از الاعلام زرکلی بنقل از النجوم الزاهره ج 3 ص 183. دول الاسلام ذهبی ج 1 ص 144)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد رازی، ملقب به زین الدین و مکنّی به ابوالحسن. متکلم و شاعر قرن ششم هجری بود. او راست: 1- دقائق الحقایق. 2- مسائل فی المعدوم والاحوال. 3- مناظرات و نیز اشعاری دارد. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعۀ عاملی ج 42 ص 79. فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 323. تذکرهالمتبحرین ص 489)
ابن بندار رازی حنفی، مکنّی به ابوالقاسم. متوفی در سال 474 هجری قمری او راست: شرح الجامع الصغیر فی الفروع، محمد بن حسن شیبانی. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ج 1 ص 563)
متوفی در سال 686 هجری قمری او راست: تهذیب الاسماء و اللغات. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 92)
ابن محمود بن محمد بن مسعود بن محمود بن محمد بن محمد بن محمد بن عمر شاهرودی بسطامی هروی رازی فخری بکری حنفی، مشهور به مصنفک و ملقّب به علاءالدین. رجوع به علی مصنفک شود
ابن مجاهدبن مسلم بن رفیع کابلی رازی کندی، مکنّی به ابومجاهد. رجوع به کابلی (ابومجاهد علی بن...) و علی (ابن مجاهدبن مسلم...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن صالح بن ابی لیث بن اسعد بن فرج بن یوسف طرطوشی دانی، مشهور به ابن عزالناس و مکنّی به ابوالحسن. فقیه و اصولی و ادیب و شاعر بود. وی در سال 508 هجری قمری در طرطوشه متولد شد و در رمضان سال 566 هجری قمری در دانیه به قتل رسید. او راست: 1- شرح معانی التحیه. 2- کتاب العزله. (از معجم المؤلفین بنقل از التکملۀ ابن ابارص 668. الدیباج ابن فرحون ص 212. نیل الابتهاج ص 199)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن احمد بن قاسم بن محمد حسنی یمنی. متولد 1040 هجری قمری وی از صاحبان علم و ریاست بود و برای خود دعوت کرد و شهر صعده را مسخر ساخت و به نام خود سکه زد و فعالیتهای بسیاری برای محاصرۀ صنعاء کرد اما سودی نبخشید. سپس به صعده بازگشت و در جمادی الاولای سال 1121 هجری قمری درگذشت. او راست: شرحی بر بحر زخار. (از معجم المؤلفین بنقل از الاعلام زرکلی ج 5 ص 64. ملحق البدرالطالع ص 156)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بِ)
ابن محمد بن خلف معافری مالکی. مشهور به ابن قابسی و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی بن محمد بن ... و نیز به ابن قابسی ابوالحسن علی... شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از علی قاپی
تصویر علی قاپی
دروازه بلند (قاپی ترکی بلند)
فرهنگ لغت هوشیار